نوشته ها ی دل من

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم!

نوشته ها ی دل من

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم!

تنهایی

چقدر تنها مانده ام....! 

برای بوییدن یک گل برای شنیدن یک صدا و برای خواندن یک شعرچقدر تنها منده ام..... 

برای غرق شدن در یک نگاه برای یافتن ارامش یک نوازش و برای سوختن در شعله عشق چقدر تنها مانده ام........... 

 

 

 

متن خیلی قشنگی ولی من با تنهایی مشکلی ندارم.واسه خودش عالمی داره!

نظرات 5 + ارسال نظر
روزبه 4 فروردین 1389 ساعت 01:21 http://www.ati819.blogsky.com

سلام
از تنهایی بدم میاد ولی بعضی وقتا پیش میاد دیگه...
منم تازه شروع کردم
لینکت میکنم
شما هم اگه دوست داشتی لینک کن
فعلا همین دیگه
منتظر پستهای بعدیت هستم
شاد باشی...
فعلا...

مه 4 فروردین 1389 ساعت 02:19 http://2meh.blogsky.com

واژه تنهایی هم واسه خودش عالمی داره !

سارا 4 فروردین 1389 ساعت 15:41 http://www.sara1992.blogfa.com

سلام عزیز سارگل وبت مبارک عیدت مبارک اینجا اگه بشه پیدات کرد خانوم کمیاب!!درسا در چه حالیه!؟شروع کردی به خوندن؟سراغی از ما بگیر نمک گیر نمی شیم!

عسل 5 فروردین 1389 ساعت 02:54 http://www.1fly.persianblog.ir

من نیز
با خودم می اندیشم
..
چقدر تنها مانده ایم

مهسا 8 مرداد 1389 ساعت 14:53

( http://mahsa1990.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد